این یک داستان واقعی از آینده است. تصور کنید، سال 2040 میلادی آغاز شده است و هیچ برفی در کریسمس وجود ندارد. این اتفاق دور از انتظار نیست، اگر به روند استفاده از سوختهای فسیلی ادامه دهیم و هیچ مشارکتی اعم از کاشت نهال یا استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و … برای کم کردن اثرات تغییرات اقلیم نداشته باشیم.
بر همین اساس مستندی با نام «قبل از طوفان» (Before the flood 2016) با حضور لئوناردو دیکاپریو ساخته شده است. لئو در سال 2016 به عنوان سفیر صلح سازمان ملل متحد مشغول بررسی و ساخت مستند «قبل از طوفان» است. او در این مستند خبر از اتفاقاتی مثل سیل و بارانهای موسمی در سالهای آتی میدهد. سالهایی که برای امروز ما خاطراتی تلخ به حساب میآید و شاهد اثرات واقعی پدیده تغییر اقلیم هستیم.
آب شدن یخهای قطبی، گرم شدن تدریجی زمین و سیل و خشکسالی، تنها بخشی از اتفاقاتی است که در مورد آنها هشدار داده شده بود.
بعد از خواندن این مطلب و تماشای فیلم «قبل از طوفان»، هر وقت خواستید بیتفاوت از کنار فعالیتهای کم کردن اثر تغییر اقلیم بگذرید، یادتان باشد شما آخرین و بهترین امید زمین هستید. نجات زمین در سالهای آتی به همه شما بستگی دارد. به چیزی که میخرید، میخورید و از آن انرژی میگیرید، توجه کنید. چه کسی دلش میخواهد بچههایش و نسلهای بعد را از دیدن برف محروم کند؟
برای ادامه تحصیل در دبیرستان از روستای محل زندگیاش به شهر میرود و پس از اتمام تحصیلات به عنوان اقتصاددان فارغالتحصیل میشود. او که حالا ازدواج کرده، در سازمان بینالمللی قهوه کار میکند. پس از مهاجرت به لندن سمتی در بانک جهانی به دست میآورد و شاید سفرهای متعدد به آفریقا شروعی برای او است که مسیر زندگیاش با وجود تمام سختیها تغییر کند.
سباستیاو و همسرش للیا، تمام سرمایه خود را در زمینه عکاسی هزینه میکنند. پس از مدتی که به عکاسی عروسی و ورزشی و … میپردازد مسیر حرفهای خود را به عنوان عکاس اجتماعی پیدا میکند. به سرزمینهای دور آمریکای جنوبی سفر میکند و صحنههایی دور از تصور را به تصویر میکشد. در ادامه این راه به سمت عکاسی جنگ تغییر مسیر میدهد و تصویر خرابیهای جنگ را ثبت میکند. تصاویری که شاید اگر ثبت نمیشد، کسی باور نمیکرد روزی اتفاق افتاده و زمین شاهد چنین صحنههای دلخراشی بوده است.
پس از سالها ثبت خرابیها و خشونت کنترل نشده انسان به همراه خانوادهاش به روستای زادگاهش بازمیگردد. با کمال تعجب با زمینی مواجه میشود که در تمام این سالها مورد بهرهبرداری قرار گرفته و پس از آن با بیمهری رها شده است. طبیعتی که برخلاف سالهای کودکی، سبز و سرزنده نیست و دیگر زندگی در آن جریان ندارد. تصمیم میگیرد تا روستا را به شکلی برگرداند که سالها پیش آن را ترک کرده بود و مشابه خاطراتی که با آنها بزرگ شده بود را در اختیار نسلهای بعدی قرار بدهد. تجربیاتی مثل شنیدن صدای ضربان زمین وقتی روی فرش سبز چمن دراز میکشی. عطر و بوی برگ درختان و شکوفههایی که با باد به مشامت میرسد و حتی بادی که موهایت را میرقصاند. دانه دانه نهالها با همت خودش و جلب مشارکت سایر مردم کاشته میشود و با حمایت و حفاظت از منطقه، فرصت رشد و احیا پیدا میکنند.
نهالها کاشته میشوند و زمین روز به روز بیشتر جان میگیرد و بعد از 40 سال تصویری زیبا و همانطور که تصور میکرد، از جنگل و زیستگاه طبیعی را به همراه نوادگانش به نظاره مینشیند. محیطی که تمام دوران کودکیاش در آن بازی کرده و تجربهای رنگارنگ از زندگی کردن برایش ایجاد شده است. با احیای اکوسیستم، تجربیات خودش را به سایر بازماندگان و نسلهای آتی هدیه میدهد.
این مختصر، شرح کوتاهی از فیلم سینمایی «نمک زمین» (The salt of the earth) بود. فیلمی با هنرنمایی سباستیاو سالگادو با تصاویر و شخصیت پردازی کاملا واقعی که می تواند ساعت ها و حتی روزها، آدمی را به فکر فرو ببرد.
فیلمها حرفهای جالبی برای گفتن دارند. گاهی باعث میشوند یک اتفاق ، موضوع یا حتی زندگی را از زاویهای ببینیم که هرگز قبل از این به آن نپرداخته بودیم. در این مطلب از قاب دوربین فیلمسازان سری به دنیای جنگل و البته اکوسیستم طبیعی زدیم. فیلمهای زیادی در مورد احیای جنگلها و اکوسیستم طبیعی، حیات وحش و حتی گاهی تاثیر آن روی زندگی و حال و هوای ما ساخته شده است که به همین اندک بسنده نمی کنیم و در آینده به معرفی موارد جذاب دیگر میپردازیم. اگر پیشنهادی داشتید یا موردی برای شما هم جالب بود، در قسمت کامنت با ما در میان بگذارید.
7 Comments
Thanks!